تا پیش از اولین دوره انتخابات شوراها در ایران، صدیقه وسمقی بیشتر به واسطه اشعار و نوشتههایش معروف بود. او که نویسنده کتابی با عنوان «زن، فقه، اسلام» است پس از پیروزی در انتخابات شورای شهر تهران، سخنگوی دور اول این شورا شد.خانم وسمقی با شبکه یلدا درباره تجربههایش صحبت کرده است.
خانم وسمقی، زمانی که برای اولین شورای شهر تهران نامزد شدید از لحاظ خانوادگی و اجتماعی چه موقعیتی داشتید؟
در اسفند ماه سال ۱۳۷۷، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران بودم. من دکترای خود را در فقه و مبانی حقوق اسلامی از همان دانشگاه گرفته بودم و در آن زمان در دانشکده الهیات تدریس میکردم. به کار شاعری و نویسندگی نیز مشغول بودم و تا آن زمان چند مجموعه از اشعارم منتشر شده بود. چند کتاب هم ترجمه و تالیف کرده بودم. ۳۶ سالم بود، ازدواج کرده بودم ویک دختر هم داشتم.
آیا خانوادهتان مشوق شما برای شرکت در انتخابات بودند؟
همسرم مشوقم بود. من نگران ورود و فعالیت در این حوزه ها بودم، چرا که همیشه اهل تحقیق، شعر و نوشتن بودم و میترسیدم فعالیتم در شورا، کارهای تحقیقاتی ونویسندگی ام را تحت تاثیر قرار دهد و دیگر زمانی برای نوشتن باقی نماند. قبل از آن هم علاقه ای به وارد شدن به این پستها و سمتها نداشتم و هر وقت هم پیشنهادی در این زمینه میشد، رد می کردم. اما آن زمان شرایط متفاوتی بود. نهضت اصلاح طلبی در ایران متجلی شده بود و این شوراها درست بعد از آن تشکیل میشد. بسیاری از احزاب و دوستان خواستار شرکت من بودند و بسیاری از افراد شخصا تلفن زدند. نهایتا با مشورت هایی که کردم و تشویقهای همسرم، تصمیم به شرکت گرفتم. روز آخر ثبت نام با هم رفتیم و ثبت نام کردم.
به نظر شما چرا احزاب و افراد دنبال شما آمدند و چه چیزی باعث میشد که شما را نامزد مناسبی ببینند؟
من همیشه در غالب مصاحبه و نوشتن نقد و مقاله فعالیت سیاسی داشتم و اشعارم مضمون اجتماعی داشتند. کار خودم را از سال ۱۳۵۹ با روزنامه نگاری شروع کردم. ابتدا در روزنامه اطلاعات مشغول به کار شدم و بعد از آن چند سال در مجله سروش، در صفحه ناظران سیاسی، تحلیل سیاسی می نوشتم. بعد از ورود به دانشگاه هم همکاریام را با مطبوعات ادامه دادم. در سال ۱۳۷۶ در آستانه انتخابات دوم خرداد مقالهای نوشتم در نقد مذاکره پنهانی آقای محمد جواد لاریجانی که آن زمان نماینده مجلس بود، ایشان پنهانی با نیک براون در لندن ملاقات و مذاکره کرده بود و من با مقالهای که در روزنامه سلام نوشتم هم متن این مذاکره و هم انجام آن به صورت پنهانی را مورد نقد قرار دادم. بعد از آن مقاله، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه های کشور که خود من هم عضو آن بودم، بیانیه ای داد و از عملکرد آقای لاریجانی انتقاد کرد. در پی این مقاله آقای لاریجانی از من به قوه قضاییه شکایت کرد و محکوم به زندان شدم. این شکایت و به خصوص عملکرد نادرست و غیر قانونی قوه قضاییه و رئیس وقت آن در رابطه با پرونده من و محکوم کردنم به زندان، واکنشهای بسیاری برانگیخت. افشای مضمون مذاکره آقای لاریجانی که به نوعی جلب حمایت انگلیس از جناح راست، جناح وابسته ایشان، بود و در آن تلاش می کرد طرف انگلیسی را متقاعد کند که اگر جناح راست در انتخابات پیروز شود، روابط حسنهای با انگلیس خواهد داشت، به ضرر جناح راست سیاسی در آن زمان در کشور تمام شد. محکوم کردن من هم توسط قوه قضاییه و مداخله مستقیم رئیس قوه قضاییه در این مسئله هم در زیر سوال رفتن عملکرد جناح راست بسیار موثر بود. در پیامد این مسئله من به شهرهای زیادی دعوت شدم و در حمایت جریان اصلاحات و شخص آقای خاتمی سخنرانی کردم، که منجر به آشنایی مردم با دیدگاههایم شد.
یعنی این موضوع باعث شد یک چهره سیاسی از شما ساخته شود؟
خب این موضوع به مطرح شدن دیدگاههای سیاسی من کمک کرد. علاوه بر این من همیشه کار مطبوعاتی داشتم و بسیاری اوقات مقالاتم جنجال برانگیز شده و مورد بحث قرار گرفته بود. ولی مجموعا این شرایط و فعالیتم به نفع جریان اصلاح طلبی، در حضورم در فهرستهای انتخاباتی و نهایتا شورای شهر، بسیار موثر بود. در سال ۱۳۷۷ اکثر گروههای وابسته به جریان اصلاح طلبی اسمم را در فهرستهای انتخاباتیشان قرار دادند و از من خواستند نامزد شوم، من هم پذیرفتم. پشیمان نیستم، ولی اگر کتاب "حتما راهی هست" را نمی نوشتم، از حضور در شورا احساس خسران می کردم.
فکر میکنید اگر این کتاب را نمینوشتید تأثیر گذار نبودید؟
من نمیخواستم هیچ فعالیتی کارهای تحقیقی و فکریام را تحت تأثیر قرار دهد. چهار سال کار در شورای دوره اول کار بسیار سختی بود. من در کتابم شرح دادهام، همیشه آغاز یک کار و تأسیس یک تشکیلات، کار بسیار پرزحمتی است. گذشته از آن، شرایط سیاسی وقت نیز کار را سختتر می کرد. این چهار سال باعث شد که من نتوانم به کارهای تحقیقاتیام برسم، به خصوص که مسئولیت سخنگوئی شورا هم از همان روز اول به عهده من بود. دائما از طرف رسانهها مورد سوال قرار می گرفتم که بسیار زمانگیر بود. شاید به دلیل علاقهام به قلم و نوشتن از همان روز اول شروع به نوشتن تجربیاتم در شورا کردم که تصمیم بسیار خوبی بود و به همین دلیل امروز پشیمان نیستم. اگرچه باید اضافه کنم که تجربیات بسیاری در آن چهار سال اندوختم.
چه چیزی به رای آوردن شما کمک کرد؟ آیا ستاد انتخاباتی تشکیل دادید؟
من نه ستادی تشکیل دادم و نه هزینهای کردم و نه حتی به ستاد گروههای حامیام که تبلیغات میکردند رفت و آمد داشتم. گروههای زیادی از ما حمایت کردند و اسمم را در فهرستهایشان گذاشتند و خودشان هم تبلیغ کردند. تنها فعالیت من، شرکت در جلسات سخنرانی و پرسش و پاسخی که از نامزدها دعوت میکردند، به خصوص در دانشگاهها بود.
حمایت روزنامههای اصلاحطلب چگونه بود؟
احتمالا حمایت می کردند ولی الان کم و کیف آن را به خاطر ندارم.
آیا موضوع خاصی بود که به آن تاکید بکنید. یعنی در سخنرانیهایتان آیا بحث زنان، شهر، امکانات، آیا چیز خاصی بود که شما با آن شناخته شوید؟ مثل شعار انتخاباتی؟
آن زمان اگر یادتان باشد اتفاقا شهرداری تهران بسیار مورد سوال قرار داشت و بسیاری از شهرداران را هم در این زمینه بازداشت کرده بودند. آقای کرباسچی شهردار وقت در حال محاکمه بود و شهرداری متهم به بی انضباطی مالی و اداری بود. من نمیخواهم نظری راجع به این مسائل بدهم چرا که اطلاعاتی از جزئیات ندارم، ولی مسئله شهرداری و مدیریت شهری مورد توجه من بود و به طور کلی میدانستم اکثر نهادها در کشور ما دارای انضباط مالی نیستند و هنوز هم این روند ادامه دارد. این همه اختلاس و بی انضباطی مالی به خاطر این است که ما یک نظام مالی پاکیزه و نظارتپذیر نداریم. گذشته از این که خود ماها اشکالاتی مثل اشکالات اخلاق در جامعه داریم اما سیستم مالی سالم و درستی در کشور نداریم به گونهای که از بالا یعنی از بالاترین نهاد حکومتی در ایران تا پایین به صورت شفاف از نظر مالی قانونمند و مشخص به مردم نشان داده شود که پول از کجا می آید و چگونه هزینه میشود و تا زمانی که چنین نظام شفاف مالی وجود نداشته باشد کشور ما انضباط مالی پیدا نخواهد کرد. من تاکید میکنم نمیشود که یک گوشه مملکت انضباط مالی داشته باشد و جای دیگر نداشته باشد. اخیرا مقالهای در این باره نوشتم "مهمتر از انتخاب جانشین رهبری، قوانین شفاف و مشخص و روشن نداریم. ما نمیدانیم ساختار این نهاد چیست، بودجهاش چقدر است، از کجا تأمین میشود، چگونه هزینه میشود تا بیاید پایین. وقتی بالاترین نهاد یک حکومت چنین شفافسازی ندارد، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که مثلا مجلس، ریاست جمهوری، شورای نگهبان، قوه قضائیه، شهرداری، شورای شهر وجاهای دیگر شفاف باشند. این یک سلسه به هم پیوسته است.
چیزی که خیلی همیشه بر آن تاکید داشتم چه قبل از ورود به شورا و چه پس از ورود به شورا و در طول چهار سال همین مسئله بوده که شهرداری باید از نظر مالی شفاف باشد.
یعنی بیشتر تمرکزتان روی مسائل اقتصادی بود؟
نمیتوانم بگویم تمرکزم فقط بر این بود. اما شما میگویی که چه چیزی بیشتر مورد نظرت بود، میتوانم بگویم که این بیش از همه مورد توجهم بود. شهرداری اموال بسیار زیادی دارد. ساختمان و ملک و زمین و اینها خیلی دارد. شهرداری مستقیما پولش را از مردم میگیرد. یعنی درآمدش مستقیما از مردم تامین میشود و تاکید من بر این نکته بسیار بود که اینها باید کاملا مشخص شود که در آمد چقدر است و در جای درست و صحیح هم هزینه شود و به مردم هم گزارش داده شود. در مورد املاک شهرداری میدانستم و میدیدم که استفادههای شخصی بسیاری از این املاک میشود، در حالیکه این املاک جزو اموال عمومی بود و به نوعی در آمدهای شهرداری بود که باید به پول تبدیل میشد و به نحوی برای شهر هزینه میشد. من تاکید داشتم که این ها باید کاملا مشخص شوند و در راه درستی از این ها بهره برداری شود.
یک زن دیگرهم در آن دوره با شما در شورا بود. چقدر شما فکر میکنید که جنسیت خودتان در آن چهار سال و در پروسه انتخابات چقدر درتجربه تان نقش داشت؟
در آن کاری که ما داشتیم انجام میدادیم نمیتوانم خیلی جنسیت را موثربدانم. یعنی بگویم به خاطر این که زن بودم رای آوردم ولی میتوانم این نکته را بگویم که به هرحال حضور زنان در کشور ما در مجامع ومحافل اجتماعی و سیاسی کمرنگ بوده و این برای من بسیار محسوس بود. کمبودهایی را که در رابطه با زنان میدیدم وحس میکردیم. تبعیضاتی که علیه زنان وجود داشت و دارد که نتیجه این عدم حضور بود. اگر زنان بیشتر حضور داشتند میتوانستند به رفع این مشکلات و تبعیضها کمک کنند و مادامیکه زنان نباشند نیز این مشکلات حل نخواهند شد.
چند نمونه از این مشکلاتی را که میدیدید مثال میزنید؟
بله، مثلا زنان مشکلات ورزشی دارند، فضاهای ورزشی برای زنان بسیار کم بود و کسی به این مسئله توجه نمیکرد. مثلا با توجه به محدودیت زنان به دلیل حجاب و در اماکن عمومی، واقعا جایی نیست که زنان بتوانند هوایی بخورند و یا آزادانه نفس بکشند، راه بروند، بدوند، دوچرخه سواری کنند، توپ بازی، هر کاری که میخواهند. یک جوان، یک دختربچه این امکانات را نداشته و ندارد. استخر کافی وجود ندارد، اما کسی به این مسائل فکر نمیکرد.
من دلم میخواست وقتی این کمبودها را میدیدم کاری انجام بدهم که کمبودها برای زنان برطرف بشود. لازمه اینکاراین است که واقعا تعداد قابل توجهی از زنان در جاهای تصمیم گیر حضور داشته باشند. مثلا در همان شورا که ۱۵ نفر بودیم و اول سه نفر بودیم. بعد خانم کدیور انصراف دادند و رفتند مجلس و ما دونفر شدیم.
البته این بدان معنی نیست که اگر ما موضوعی را به نفع زنان مطرح میکردیم مردان شورا همراهی نمیکردند. ما با دلیل میتوانستیم قانع شان کنیم، ولی لازمه پرداختن به این موضوعات انجام مطالعه و شناخت کمبودها است. بسیاری از این کمبودها را مردان نمیدانند و خود زنان باید قدم جلو بگذارند، کمبود ها را مطرح کنند، طرح بدهند و برای رفع آن فعالیت کنند. تنها دو زن قادر به رسیدگی به همه این امور نیستند. مجلس هم به همین منوال است. از ۲۹۰ نماینده، تنها ۹ زن نماینده در برابر نیمی از جمعیت کشور که زن هستند و مشکلاتشان بسیار بیشتر از مردان است و این تعداد نماینده نمیتواند پاسخگو باشد. لازم است زنان دارای قدرت سیاسی برابر با مردان باشند برای این که جامعه بهتر بشود . برای این که یک بالانس و توازن بوجود بیاید. برای این که نیمی از جمعیت کشور تحت ظلم و ستم نباشد. حقوقش در برابر نیم دیگر پایمال نشود. برای این که نیمی از جمعیت کشور که زن هستند بتوانند حقوق خود را تعریف و تامین و از آن دفاع کنند همچنان که مردان این کار را میکنند. برای تنظیم این امور زنان باید به اندازه مردان قدرت سیاسی داشته باشند که متأسفانه در کشور ما ندارند.
در آن چهار سال شما خودتان چقدر احساس مسئولیت میکردید که نماینده یک جنسیتی هم هستید؟ این در نظرتان بود که من به عنوان یک زن باید به این مسائل بیشتر فکر کنم.
دقیقا نه این که همه مسائل را جنسیتی نگاه کنم. لزومی هم برای این کار نمیبینم. من همیشه به این مسئله هم انتقاد داشتهام که زنان بخواهند فقط به مسائل مربوط به خودشان توجه بکنند و بخواهند جنسیتی به مسائل نگاه بکنند. همچنان که مردان نباید این نگاه را داشته باشند. اصلا نگاه جنسیتی به تمام مسائل است که کار را خراب میکند و باعث تبعیض حنسیتی میشود.
مگراین مسائل جنسیتی نیستند؟
یک زن همه چیز را از نگاه خودش نگاه میکند. من میدیدم که زنان کمبودهای زیادی داشتند. من میبینم و میدیدم و همیشه این را حس کردهزام که زنان مورد تبعیض قرار میگیرند. کمبودهای زیادی دارند و این مسئله مرا به فکر واداشته و وامیدارد که باید ما کاری بکنیم. همیشه نسبت به این موضوع حساسیت داشتهزام. اما این طور نیست که بگویم در شورا که بودم فقط دنبال این کاربودم. من خیلی از مسئولیتزها را برعهده گرفتهام و انجام دادهام و پیش بردهام که اصلا ربطی به مسائل جنسیتی نداشته. و با توجه به این که در جامعه ما و اصولا درجهان امروز زنان هنوز برابر با مردان نیستند. لازم است که به مسئله زنان به صورت فوق العاده توجه بشود. تا زمانی که زنان بتوانند واقعا از نظر جایگاه حقوقی به یک توازن رضایت بخش برسند.
شما الان که از آن دوره فاصله گرفتهاید و تجربه شخصیتان را هم کنار بگذاریم، فکر میکنید زنان که وارد این فضای قدرت میشوند چه مسئولیتی دارند. به هر حال مسائل جامعه، جنسیت زده هستند و شاید ما هم باید نگاه جنسیتی داشته باشیم.
نه من این را قبول ندارم. تا زمانی که آن بالانس و توازن ایجاد شود توجه به مسائل زنان یک توجه ویژه و فوق العاده نیاز دارد. اما به طور کلی ما نباید زندگی و مسائلش را جنسیتی نگاه بکنیم. این مسئله خودش به ضرر زنان تمام میشود. یعنی این که زنان فقط به مسائل زنانه برسند و به مشکلات خودشان توجه بکنند و این مردان هستند که باز از نگاه بالاتر به تمام مسائل نگاه میکنند یعنی مسائل عمومی و کلی اعم از زنان و مردان، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هنری، جهانی همه چیزرا مردان توجه بکنند و زنان هل داده شوند در یک کانالی که فقط به مسائل خودشان نگاه بکنند این باعث ایزوله شدن زنان میشود.
آیا در دوره حضورتان در شورای شهر مسئله به خصوصی پیش آمد که مربوط به زنان باشد و فکر کنید که توجه لازم به آن نمیشود یا از آن طرف چون خودتان زن هستید مسئلهای که به آن میپردازید جدی گرفته نمیشود؟
الان مطلب خاصی به نظرم نمی آید. اما میتوانم این را بگویم که زنان خودشان باید جایگاه خودشان را به دست بیاورند. زنان اگر توانا باشند و اعتماد به نفس داشته باشند و کار خودشان را بتوانند خوب پیش ببرند، به نظرم چه در جامعه ما و چه در جاهای دیگر نگاه ها نسبت به ایشان اصلاح خواهد شد و آن ها را مردان باور خواهند کرد. به هرحال این یک مشکل فرهنگی در جامعه ما و در جاهای دیگر است که مردان نمیخواهند باور کنند که زنان با آنها برابرند. نمیخواهند باور کنند که زنان به اندازه آن ها توانایی دارند. چه از لحاظ فکری و چه از لحاظ مدیریتی، علم و غیره این شایستگی و لیاقت را دارند که به اندازه مردان بتوانند جایگاه داشته باشند. خوب مردان نمیخواهند این را باور کنند اما واقعیت این است که زنان چنین شایستگی و لیاقتی را دارند و خود زنان هم میدانند که به هر حال این دیدگاه مردان دیدگاه نادرست و غلطی است که باید اصلاح بشود.
شما چه پیشنهادی دارید برای زنانی که میخواهند وارد شورا بشوند، وارد مجلس بشوند، آیا نکتهای هست که فکر میکنید باید بدانند، یا خودتان دوست داشتید وقتی که میخواستید وارد آن بخش از قدرت بشوید بدانید؟
من از اول هم که وارد شورا شدم خودم این جوری نگاه نمیکردم که من یک زنم و برای خودم برنامه خاص زنانه تعریف کنم. این کار را نمیکردم هنوز هم نمیکنم. من خودم را یک انسان، یک شهروند میدانم که معتقدم باید در تمام امور جامعه خودم درتصمیم گیریها و تصمیم سازیها وکالت داشته باشم. به این واقعیت هم توجه دارم که چون نسبت به زنان تبعیض شدیدی وجود داشته و این موضوع زنان نیاز به توجه ویژه هم دارد درکنار مسائل دیگر. اما زمانی که من به شورا میرفتم نگاهم این نبود که بخواهم به مسائل زنان توجه خاص داشته باشم. بلکه درکنارکارهای دیگر به این هم توجه میکردیم. چون تز من همیشه این بوده که اگر میخواهی تبعیض عیله زنان برداشته شود زنان باید در تمام امور کشور مداخله داشته باشند. من با این تزکه بگویید زنان باید بیایند در حل مسائل زنان مشارکت کنند و به این ترتیب تبعیض علیه زنان برداشته شود مخالفم. اگر میگویید برابری زنان با مردان من این را اینجوری میبینم که زنان در تمام امور کشور باید مداخله داشته باشند. اگر این اتفاق بیفتد تبعیض علیه زنان برچیده خواهد شد و آن وقت دیگر نیازی نخواهد بود که زنان بیایند و بخواهند که مسائل ویژه و خاص خودشان را رسیدگی کنند و به آن ها بپردازند.
بعضی ها معتقدند که به خاطر ذهنیت مردسالار زنانی که مجلس نهم هستند اصلا بهتر است اینها در مجلس نباشند. نظر شما راجع به این موضوع چیست؟
من معتقدم که صرفا حضور و وجود زنان در نهادهای قدرت صرف نظر از این که این زن چه گرایش فکری و سیاسی دارد، صرف حضور زنان قدم بزرگ ومثبتی است به نفع زنان و در جهت رفع تبعیض از زنان. تبعیض از زنان یک بخش عمدهاش همانطوری که الان کلی بحث کردیم و من شرح دادم ناشی از این است که زنان در نهاد قدرت حضور ندارند. ما اول باید کمک بکنیم که زنان در نهادهای قدرت حضور داشته باشند. وقتی که این حضور به رسمیت شناخته شد بسیاری از مسائل از لحاظ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی به تدریج در رابطه با زنان حل و فصل خواهد شد. بسیاری از تبعیضات و مشکلاتی که برای زنان وجود دارد ناشی از این است که زنان را به رسمیت نمیشناسند. حقوق زنان به رسمیت شناخته نمیشود. وقتی که زنان و حقوقشان آن قدر به رسمیت شناخته شد که حضورشان در نهاد های اجتماعی و سیاسی پر رنگ شد آن وقت هرچه که این حضور پر رنگ ترشود تبعیض علیه زنان بخودی خود کم رنگ تر خواهد شد. چه آن زنان در آنجاها- یعنی در واقع به جایی خواهد رسید که قوانین اصلاح خواهد شد. به تدریج به جایی خواهد رسید که افکار عمومی راجع به زنان تغییر خواهد کرد. یعنی یک گام بزرگ برای رفع تبعیض علیه زنان به علاوه یک گام بزرگ در جهت تحقق دموکراسی در ایران حضور زنان در نهاد قدرت است. صرف نظر از این که این زن راجع به مسائل سیاسی یا مسائل خود زنان چه جور تفکری دارد. چون آن زنی که تفکر سنتی دارد اما دارد میرود نماینده مجلس میشود. دارد در تصمیم گیری راجع به مسائل کشور چه اقتصادی، سیاست خارجی، امنیتی، و غیره دخالت میکند و این یک گام بزرگ است. یعنی حتی در همان ساختار فکری که این زنان سنتی دارند هم این یک قدم به سوی جلو است. چون آن ساختارسنتی یعنی آن جایگاهی که زنان با دیدگاه سنتی از آن می آیند به جامعه و سیاست آن جاها اصلا حضور اجتماعی و سیاسی زنان به رسمیت شناخته نمیشود. اما وقتی ما میبینیم که همان زنان با دیدگاه سنتی می آیند در مجلس شورا و جاهای دیگر، این یک قدم به جلوست.
اگر دوباره برمیگشتید به آن زمان و عضو شورا میشدید چه کار متفاوتی انجام میدادید؟
اگر من دوباره به شورا میرفتم به جای این که به مسائل خیلی جزیی بپردازیم و دائما بخواهیم که کارهای شهرداری را زیر نظر بگیریم و مداخله بکنیم در کار شهرداری و شهردار و اینها به نظرم ما خیلی بهتربود که بیاییم و درباره شورایی که تازه دارد شکل میگیرد یک مطالعه دقیق بکنیم. و جایگاه شورا را تعریف درستی بکنیم که این شورا بتواند در مدیریت شهری واقعا نقش آفرینی بکند. و بعد هم شورا فقط سیاست گزاری بکند وبتواند سازو کاری را تعریف بکند که سیاست هایی را که تعیین میکند بتواند پیش ببرد. ببینید ما مدیریت شهری بیماری داریم. نهادها متعددی در شهر تاثیر میگذارند و اینها باهم اصلا ارتباط ندارند و با همدیگر تصمیم گیری نمیکنند.
ممکن است مثال بزنید؟
مثلا محیط زیست. سازمان محیط زیست، سازمان صنایع، راهنمایی و رانندگی، زمانی که ما رفتیم شورا مجموعه راهنمایی و رانندگی زیر مجوعه نیروی انتظامی بود و هیچ رابطه کاری و مستقیمی با شهردار نداشت. آن زمان در دوره شورای اول این مسئله مطرح شد. البته آقای الویری شهردار وقت دراین رابطه ایده و طرح داشتند و خود ایشان هم پیگیری کردند که راهنمایی و رانندگی بیاید زیر مجموعه شهرداری تا در مسئله حل و فصل ترافیک بتواند موثر باشد. این اتفاق افتاد هرچند که ناقص بود. ولی به هر حال این مسئله بود. درمسئله آلودگی هوای تهران اگر که هنوز نتوانستیم طرح جامعی داشته باشیم و پیش ببریم یک علتش ناهماهنگیهای میان دستگاه های و نهادهای مختلف است.
یک نکته دیگر هم این که من دوست داشتم برای اینجاد تفاهم و گفتگو در کشور آن زمان نقش بهتری را ایفا میکردیم. به هر حال ما وابسته به یک جریان اصلاح طلبی بودیم. و میتوانستیم که بیاییم و فضایی برای گفتگو و تفاهم ایجاد بکنیم. این که اصلا دیگران بفهمند که ما میگوییم ما دوست داریم کشورمان اصلاح شود یعنی چی؟ ما هیچ وقت ننشستیم این ها را تعریف بکنیم. تبین بکنیم. با بیان شفاف و صریح و روشن بگوییم که ما چی میخواهیم. ما حتی آن زمان که شورای شهر بودیم هم این کاررا نکردیم. ما نگفتیم که اگر ما میخواهیم مثلا شهرداری اصلاح بشود منظورمان چیست؟ دقیقا ما چی میخواهیم.
البته من شخصا به عنوان سخن گوی شورا چون تمام مدت در تیررس رسانه ها قرار داشتم و مورد سوال قرار میگرفتم. تلاش کردم یک وقتی که با رسانه ها با افراد موثر در این رسانه ها وارد یک بحث گفتگو و تفاهم بشوم. یادم می آید که مثلا با روزنامه کیهان تماس گرفتم با آقای شریعتمداری شاید یک ساعت تلفنی حرف زدم. یک روز به کیهان رفتم با شورای سردبیری آنجا آقای صفار هرندی و دیگران یک ملاقاتی داشتم. و راجع به شورا و برنامه ای که داریم برایشان توضیحاتی دادم که یک تفاهم و گفتگویی ایجاد بشود. یادم است روزنامه رسالت که آن زمان علیه ما خیلی قلم میزد و کار میکرد. با آقای انبارلویی تماس گرفتم یک یا دوبار با ایشان گفتگو داشتم و صحبت کردم راجع به اینکه ما چکار میکنیم و چه انتظاری از آن ها داریم. با روزنامه انتخاب با آقای طاها هاشمی تماس گرفتم. با مردم سالاری آقای کواکبیان تماس گرفتم. یعنی تلاش کردم که با گفتگو با آن ها هم بگویم که ما چکارداریم میکنیم در شورا و هم مثلا نقد بکنم عملکرد آن ها را در روزنامه شان و اگر آن ها سوال و ابهامی دارند درباره ما و عملکرد ما درشورا بپرسند و من توضیح بدهم که یک سو تفاهماتی برطرف بشود.
در کشورهای اروپایی شما نگاه بکنید جناح های مختلف و احزاب گوناگون که با هم چه در برنامه ها چه درسیاست داخلی و خارجی، مسائل آموزش فرهنگی ممکن است در تمام این ها اختلاف نظر داشته باشند اما دور یک میز مینشینند. با هم گفتگو میکنند. همه حرف هایشان را میزنند و نهایتا آنچه که بیرون می آید برآورد همه این هاست که روی هم گذاشته میشود. ما هنوز به دلیل آن ضعف های زیادی که داریم نتوانسته ایم چنین چیزی را درکشور خودمان محقق بکنیم.
من واقعا تاسف میخورم آن زمانی که ما در شورای اول بودم دراین جهت گام موثری ما برنداشتیم.