مینا اسکندری در عین جوانی به عنوان عضو شورای شهر مهاجران برگزیده شد. او میگوید از جانب مردم انتخاب شده تا صدای مردم باشد. خانم اسکندری در مهاجران، یکی از شهرهای استان مرکزی به عنوان عضو شورای شهر برگزیده شد. این شهر بیش از ۱۱ هزار نفر جمعیت دارد.
مینا اسکندری متولد سال ۶۵ است و در رشته کارشناسی آی تی و مهندسی آی تی تحصیل کرده و جوان و مجرد است.
چه شد که خواستید عضو شورای شهر بشوید؟
پدرم از ملاکان شهر مهاجران بود. مهاجران شهر خیلی فقیری است که تازه حدود دو سه سال است که شهر شده. مردم به خاطر خستگی از دست شورای سابق، سراغ پدرم رفته بودند و ازش خواسته بودند عضو شورای شهر شود اما چون خودش نمیتوانست به من پیشنهاد داد. من هم چون وضعیت آنجا را میدیدم و در این شهر رفت و آمد و زندگی میکنیم و میبینم چه وضعی دارد گفتم شاید بتوانم کاری انجام بدهم.
قبل از شما هم هیچ خانمی عضو شورای این شهر بودند؟
من اولین زن عضو شورای شهر در مهاجران هستم.
نگاه مردم این شهر به نمایندگی خانم ها چطور بود؟ آیا به یک خانم جوان اعتماد میکردند؟
زمانی که من میخواستم کاندیدا شوم میگفتند خوب است یک جوان بیاید و الان هم همه پنج نفر عضو شورای ما جوان هستند و بزرگترینمان متولد ۱۳۵۹ است. مردم از اعضای مسن شوراهای قبلی خسته بودند. یک خانم میخواستند و میگفتند یک زن حداقل حرف خانمهای ما را میفهمد چون خیلی از افراد غیرتی هستند و و دوست ندارند مثلا خانمشان این طرف و آن طرف برود و با آقایان صحبت کند. این طور شد که الان خانم ها راحت میآیند و حرف میزنند و حتی آقایان هم دیگر مثل قبل خجالتی نیستند و صریح حرف میزنند. میگویند چون خانمی مسئولین صدای تو را بهتر از آقایان میشنوند.
شما وقتی کاندید شدید رقیب خانوم هم داشتید یافقط خودتان بودید؟
نه خودم خانوم بودم و نفر دوم شورا هم شدم.
شما از چه روشی برای تبلیغ استفاده می کردید؟ پوستر داشتی یا سخنرانی می کردید؟
من هیچ تبلیغی نکردم.
چون مردم در واقع شما را میشناختند؟
دقیقا همین بود. همان زمان موضوع فوت مادر بزرگم پیش آمد و من نمی خواستم در انتخابات شرکت کنم .این موضوع در شهر پیچید که من نمی خوام شرکت کنم و مردم رفته بودند جلوی بخشداری و تحصن کرده بودند که باید حتما فلانی بیاید. خود شهردار آن موقع زنگ زد به من و گفت مردم میخواهند که باشی و من هم با خانواده ام صحبت کردم.گ فتم حالا که این همه تمایلات مردم
ایدههایتان که باعث شد رای بیاورید چه بودند؟
من مشکلات شهر را میدانستم و چون برادرهایم در کار ساخت و ساز بودند راهحلهای این مشکلات را هم میدانستم و با کارهای اداری آشنا بودم.
مثلا در زمان دولت قبل در خیلی از شهرهای ایران و استان همدان استخر و استادیوم ورزشی ساخته شده بود اما مهاجران با اینکه در کشتی و کاراته قهرمانهایی هم داشته یک سالن ورزشی نداشت. من نیازهای مردم را میدانستم و برایشان میگفتم و این موضوع را هم گفتم که ممکن است من یک رای هم نیاورم ولی بدانید که این مشکلات را باید بروید و مطرح کنید. فایده ندارد که بمانید در شهر خودتان و زیر نامهها مهر بزنید. باید نشان بدهید که شهر این قابلیتها را دارد. جاده شهر مشکل داشت همین طور درمانگاه نداشتیم و این موضوع خیلی مردم را اذیت کرده بود. اما خدا را شکر الان این تلاشها نتیجه داده است.
شما برای خانمها هم به طور مشخص وعده ای دادید یا صحبتی می کردید؟
اصلا آن موقع در مورد خانمها سخنرانی نداشتم چون مشکلات شهر این قدر زیاد بود که خود خانمها هم مشکلاتشان را نشان نمیدادند. ولی وقتی آمدم و وارد کار شدم دیدم که متاسفانه در مهاجران سن ازدواج و بچهدار شدن پایین است. آن موقع شروع کردم به فرهنگ سازی کردن یعنی مدام پزشک دعوت میکردم که میآمد داخل مدارس برای دخترها صحبت میکرد و یا برای خانمها صحبت می کرد. بعد از ماندن در خانه خسته بودند برایشان کلاسهای خیاطی برگزار کردیم. یا این که در سن پایین درس را رها کرده بودند کلاسهای نهضت سوادآموزی را به شهر آوردیم. این کارهایی است که برای خانمها انجام دادیم.
پوشش شما چطور است. مثلا تاکید دارید لباس خاصی بپوشید یا رنگ خاصی بپوشید و این روی جلب مردم به جانب شما موثر باشد؟
مشکل در شهرستان یا حتی افراد متعصب شهر این طور است که متاسفانه میگفتند باید لباسهایت مشکی باشد. من دختر خیلی سرزنده و شادی هستم و در فرهنگی بزرگ شدم که مثلا رنگ مشکی را جز برای عزاداری قبول ندارم. تمام لباسهای من رنگی است فقط چادرم مشکی است. توی عکسهایم هم اگه دقت کرده باشید روسریام همیشه رنگی بوده است.
مردم از این کارتان استقبال میکردند؟
مردم این را دوست دارند و میگویند نشان میدهد که سرزندهای و خسته نمیشوی. متعصبها یکی دو بار نامه زده بودند به این طرف و آن طرف که خیلی لباسهایش رنگی است و روسریهایش قرمز و این که چرا صورتی میپوشد. خواستندم و رفتم برای فرمانداری توضیح دادم و آنها هم گفتند پوشش خودت است و به خودت ارتباط دارد یعنی الان مشکلی ندارند.
افراد کمی بودند که در ذهن و فرهنگشان این بود که مثلا دختر نباید اصلا بیرون بیاید یا اگر میآید با حجاب خیلی سفت و سخت بیاید من ولی به نظر خودم حجابم خیلی معقول است و مردم هم هیچ مشکلی ندارند.
مردم از چه راهی با شما تماس میگیرند؟ آیا از شبکههای مجازی استفاده میکنید یا مردم حضوری میآیند و شما را میبینند؟
شماره تلفن موبایل من در دسترس همه است. در مهاجران اما فضای مجازی آنقدر جا نیفتاده و خودم هم چندان با آن تلفن کاریام در فضای مجازی نیستم. روزهایی که در مهاجران هستم یا دیدار عمومی هست مردم میآیند و مشکلی یا کاری باشد مطرح میکنند. معمولا در دفتر هستم و بقیه روزها هم کاری باشد تلفن میکنند.
شما که حالا وارد شورای شهر شدهاید اما پیش آمده کسی از مسئولین یا آدمهای متنفذ بگویند شما زن هستید شما را چه به این کارها بروید توی خانه بنشینید. یا مثلا بخواهید در مسجد سخنرانی کنید و اجازه ندهند به قسمت مردانه بروید.
نه از طرف مسئولین مشکلی نبوده و مسئولین شهرستان طوری بودهاند که اتفاقا هم به این خاطر که خانم بودم و هم به این خاطر که سن و سال کمتری داشتم به این چشم نگاه کردهاند که باید کمک کنند و دستم را بگیرند و هوایم را داشته باشند.
ولی اوایل مثلا در مساجد که می خواستم سخنرانی کنم بعضی افراد متعصب میگفتند دلیل دارد یا میگفتند ما میرویم سخنرانی میکنیم تو نمیخواهد بیایی حرف بزنی ولی من کار خودم را انجام میدادم و به نظرم این راه بهتر است تا بخواهم به حرف آنها گوش بدهم.
حتی شده مجالسی بوده که میگفتند چون همه مرد هستند دلیلی ندارد تو بیایی مثلا بشینی داخل مسجدی ولی من خیلی راحت میرفتم مینشستم و حرفهایشان را گوش میدادم و حرفهای خودم را هم میزدم و این برایم محدودیتی ایجاد نکرد.